بسم الله الرحمن الرحیم
ادامه از قبل...
سلف امیه[وهابی]:
البته اگر حیات برزخی در میان باشد ممکن است بگوییم حق با توست ولی جناب بن شریح فتوا داده است که مردگان نمی شنوند. در این صورت لازم نیست ما مستقیماً به قرآن و سنت مراجعه کنیم. برای این که فتوای ایشان واجب الاطاعه است و ایشان بی خودی فتوا نمی دهند. بنابراین طبق فرموده بزرگان ما، شفاعت چون فقط فعل خداست، درخواست آن از اولیای خدا لغو و بیهوده است.
علی عبدالله [شیعه اثنی عشری]:
اولاً امور اعتقادی تقلیدی نیست بلکه فهمیدنی است و با فتوا نمی توان ایجاد اعتقاد کرد. ثانیاً: بر فرض اینکه بپذیریم که شفاعت خواستن از غیر خدا لغو و بیهوده است، این چه ربطی به شرک دارد؟ مگر هر کار لغوی شرک است؟ در این صورت باید هر گناه بزرگ و کوچک ما شرک باشد و توبه چنین مشرکی هم از نظر شما پذیرفته نیست.
شما معیار شرک و توحید را گم کرده اید؛ ولی از نظر ما وجود اذن خدا و یا فقدان آن است که معیار شرک می گردد و فرق شفاعت خواهی مشرک با شفاعت خواهی موحد آن است که اولی شفیع را مستقل و بدون اذن خدا مؤثر می داند، ولی موحد آن را به «اذن الله » مؤثر می داند. حتی سجده کردن برای غیرخدا در صورتی شرک است که بدون اذن خدا باشد، اما اگر به اذن الله باشد عین توحید است، همان طور که سجده فرشتگان برای آدم علیه السلام توحید ناب بود و لابد درجه توحیدی ابلیس خیلی بالا بود که سجده نکرد تا مبادا به قول شما مبتلا به شرک گردد.
نمونه دیگر آنکه ، تبرک جستن به سنگ و چوب از شئونات شرک است ولی وقتی به «اذن الله» شد از مستحبات حج می گردد که حجر الاسود را می بوسیم و به آن تبرک می جوئیم.
اگر شما کمی ذوق قرآنی داشته باشید، مسئله حل است وقتی قرآن شفاعت با اذن را تأیید می کند معلوم می شود که در مقابل آن شفاعت بی اذن هم مطرح است و آنچه ممنوع و شرک تلقی شده اعتقاد به شفاعت بی اذن است. زیرا آن نوعی مقابله با اراده و تدبیر خدا و اعتقاد به آشفتگی اداره قیامت و حکمیت خداوند است.
دکتر عبدالصمد [شافعی]:
با توجه به مطالعاتی که از چهار مذهب اصلی داشته ام، و موضوع شفاعت را هم قبول دارم. به نظر می رسد آنچه جناب علی عبدالله در این یک مورد می گوید مطابق قرآن است. می فرماید:
« وَ لا یَشفَعُونَ اِلا لِمَنِ ارتَضی : آنها جز برای کسی که خدا رضایت دهد شفاعت نمی کنند - سوره انبیا/28-».
منبع: حق با کیست؟، جلد دوم، ص9-8
کلمات کلیدی :
مناظره بین مذاهب