سفارش تبلیغ
صبا ویژن

پر ارزش ترین مردم، دانشمندترین و کم ارزش ترین مردم، نادان ترینایشان اند . [پیامبر خدا صلی الله علیه و آله]

وصی
نویسنده : مهــــــدی
تاریخ : 91/8/12:: 9:6 عصر

بسم الله الرحمن الرحیم


از روایت حافظ ابوبکر احمد بن موسی بن مردویه - که سخن او نزد ائمه هر چهار مذهب (اهل سنت) حجت است - آنچه روایت کرده به اسناد خود از علی بن محمد بن منکدر از ام سلمه همسر پیامبر اکرم صل الله علیه و آله که از لطیف ترین و با محبت ترین زنان آن حضرت بود.

گفت: ام سلمه را غلامی بود که او را - همچو پدر - تربیت کرده بود و به او خدمت می نمود او هیچ نمازی نمی خواند مگر این که علی (علیه السلام) را سبّ می کرد و به او فحش می داد.

ام سلمه به او گفت: ای پدر تو را چه وا داشت بر سبّ علی (علیه السلام)؟!

گفت: به جهت این که او عثمان را کشت و در ریختن خون او شریک است.

ام سلمه گفت: اگر نبود که تو غلام من هستی و مرا تربیت کرده ای و واقعاً به منزله پدرم می باشی، من هرگز به تو از اسرار رسول خدا نمی گفتم ولیکن بنشین تا به تو از علی (علیه السلام) سخن بگویم و آنچه خود درباره او دیده ام.

ام سلمه گفت: روزی پیامبر وارد حجره من گردید و آن روز نوبت من بود - البته از 9 روز یک روز نوبت من می شد - در حالیکه پیامبر دست در دست علی داشت وارد حجره من شد فرمود: ای ام سلمه از حجره خارج شو و آن را برای ما خلوت کن پس من خارج شدم آنان نشستند و زیرگوشی با هم صحبت می کردند و من صدای آنان را می شنیدم ولی نمی دانستم آنان در چه رابطه با هم صحبت می کنند تا این که حوصله ام سر رفت و گفتم روز نصف شد، رو کردم و گفتم: «السلام علیکم...» خواستم وارد شوم پیامبر اجازه نداد و فرمود: داخل نشو و به جای خود برگرد باز زیر گوشی به طور مفصل به صحبت خود ادامه دادند تا این که آفتاب بلند شد پس گفتم: روزم تمام شد و علی (علیه السلام) آن را اشغال نمود باز آمدم کنار در ایستادم و گفتم: «السلام علیکم...» اجازه ورود خواستم باز پیامبر اجازه نداد، برگشتم و نشستم و با خود گفتم الان ظهر می شود که جهت نماز بیرون می آید و روز من تمام می شود من روزی طولانی تر از آن روز ندیده بودم باز به طرف در آمدم و گفتم: «السلام علیکم...» داخل شوم؟ این بار پیامبر اجازه داد و فرمود: آری داخل شو.

پس داخل شدم دیدم علی (علیه السلام) دستهای خود را روی زانوی پیامبر گذاشته بود و دهن خود را به گوش پیامبر نزدیک کرده بود و دهن پیامبر نیز بر گوش علی بود و با هم زیر گوشی گرم مشغول صحبت بودند که علی (علیه السلام) می گفت آیا بگذرم و بکنم؟! پیامبر فرمود: بلی. من داخل شدم، علی روی خود را برگرداند و حجره را ترک کرد و رفت.

پیامبر مرا در کنار خود نشاند و لطف و محبت کرد و عذرخواهی نمود سپس به من فرمود: ای ام سلمه مرا ملامت مکن زیرا که جبرئیل از طرف خداوند آمد و مرا از آنچه بعد از من اتفاق خواهد افتاد، با خبر ساخت و مرا امر کرد که بعد  از خود به علی وصیت کنم و من میان جبرئیل و علی نشسته بودم جبرئیل در دست راست و علی طرف چپ من بود جبرئیل به من امر کرد تا روز قیامت آنچه بناست اتفاق بیفتد، به علی بگویم. پس ای ام سلمه مرا معذور دار و ملامت مکن (و بدان که ):

خداوند برای هر امتی پیامبری برگزیده و از برای هر پیامبری هم وصیی قرار داده است پس من پیامبر این امت هستم و علی هم وصی من در میان عترتم و اهل بیتم و امتم می باشد.

آری این چیزی است که من از علی (علیه السلام) دیدم، الان ای پدر، تو خوددانی خواهی به او بد و ناسزا بگو و خواهی او را ترک کن ...

 

الطرائف، ص72-70 ، نقل از الخوارزمی، المناقب، ص 89



کلمات کلیدی : شناخت علی علیه السلام

لحظه های آبی( سروده های فضل ا... قاسمی)
لباس شخصی
►▌ استان قدس ▌ ◄
جریان شناسی سیاسی
عشق الهی
ستارگان دوکوهه
ساعت یک و نیم آن روز
فانوس به دست.... ازتاریکی ها...رهسپاربه سوی نور
خاطرات دکتر بالتازار
حدیث
منادی معرفت
رویای شبانه
پیامنمای جامع
رویاهای خیس
قاصدک ولایت
طریق یار

دوستدار علمدار
ابـــــــــــرار
کوهستان دیار عالمان
عطر یاس
غزل عشق
حرف های تنهایی
عاشقان ولایت قزوین
حرم الشهدا
شیطان در کمین گاه
کلبه تنهایی
زندگی شیرین
عشق
مصطفی
♥Deltangi
سازمان بسیج اساتید استان تهران
کلبه تنهایی
ماه
شاخابه عشق
بلندآسمان
... یاس ...
عاشق فوتبال20
پا گنده
اندروید-darbani
دشت ناز
راه کمال
معماری
بیارجمند
هیئت
ولایت نامه مادر
همسایه خورشید
داش هادی
ღای دریغاღ
بیا ازدواج کنیم
عدالت جویان نسل بیدار
تکه ابر...
یاور 313
برترین موبایل های دنیا
کوثر ولایت
*دیدبان رایانه ای*
مناجات با عشق
مسعود رضانژاد فهادان
بین الطلوعین ظهور
تندیس اندوه
تَرَنّم عفاف
خونه باغ
تــــــــــــالـــــــشـــــــــــــان
نفس
...دختر روستا...
حرمت عشق
آفتاب
سرباز وفادار امام زمان(عج)
هیئت حضرت زهرا(س)شرفویه

ME&YOU
متفاوت
یه بچه فینگیلی
من وتو
به سوی افق
دوست خوب
جهاد ولایت
ارزانترین فروشگاه اینترنتی
black boy
بغضتو بشکن....
افسانه ی دونگ یی
منتظر
دیگه از ما گذشته
به دنبال مسافر
پری دریایی
شیعــــــــه؟
کلوب آگهی
قیمـــت خودرو
جـــدول فوتبـــــال
شاخص بـــــورس
سکه ، طلا ، ارز
چـــادر خــــاکــــی الزهــــــرا
چه خبرا
والتین والزیتون
حضور
سلام
تنهائی...
ستــایشــ
اسلام و علم_اعجاز قرآن و سنت